دلم میخواهد
فرار کنم
از
تباهیِ این شهر.
برم
نجف
کربلا
مشهد
یا
حتی قم.
چند ماه
بخوانم
و
بیاندیشم
و
توسل کنم.
آه
که
چقدر
دلم
خلوت می خواهد
از
نوع
عاشقانه اش.
کاش می شد
جایی بود
و
درس دین و اخلاق
را
از الفبایش مشق می کرد
ارباب به دادم نرسی، می میرم...
خیر است می دانم... خیریست کثیر...
شاه سلام علیک.. آقا سلام علیک... مولا سلام علیک...
مغز استخوان های روحم می سوزد...
عزم رفتن کرده ام توکلت علی الله...
من و چشمای بارونی .... کار من شد غزل خونی
از هر سو می وزد عطر سیب سرخ...
کباب کوبیده با یک سیخ گوجه اضافه...
تو می خوانی و من مست می شوم...
امشب مجیر هم به عشق تو... فریاد میزند "تعالیت یا کریم"
به قول دوستی: اینجا خیر قسمت می کنند...
آخر تمام بن بست ها، می رسد به شما...
دنیایی به رنگ محبت، کاش ابدی باشد...
و , از ,کنم , درس , جایی , کاش , جایی بود ,شد جایی ,بود و , و درس , درس دین
درباره این سایت