پارسال

 تو همچین روزی

 و

 تقریبا همین ساعت بود

 که

 آقای همسر از کرمان رسیده بودن 

 و

 باهم قرار داشتیم.

 رفتیم محضر

 برگه آزمایش خون گرفتیم.

 رفتیم حلقه دیدیم.

 مثل فردایی

 آزمایش دادیم،

 کلاس رفتیم

 و

 نتیجه آرمایش رو گرفتیم

 و

 با یه جعبه شیرینی رفتیم خونه.

 شب،

 مراسم نشون آوردنشون بود

 و

 زن عمو زن عمو گفتن های موشوی نازنین زن عمو.

 تصمیم یک دفعه ای برای مراسم عقد

 که

 ۱۲ شب قطعی شد

 و

 هفت بهمن 

 قشنگ ترین روز زندگی من هم اومد.

 از ۶ صبح بیرون بودیم

 تقریبا موقع اذان خطبه مون رو خوندن

 و

 من و او شدیم 

 ما.

 چه شب قشنگی بود،

 شب جشن عقدمون.

 و

 بعد اون ده روز مشهد


 و

 حالا

 امام مهربانم

 دوباره تو همون زمان ما رو مشهد دعوت کرده.

 تا در کنار امام مهربانی ها باشیم سالگرد اون روز و شب ها رو.

 تا صد باره ببوسم سنگ فرش های صحن انقلاب رو برای داشتن تو.


 +الهی صد هزار بار شکرت برای این روزها

 +آخدا من تو رو خیلی خیلی عاشقم

 +نائب ایاره هستم.

 

در حسرت هم جواری ام...

ارباب به دادم نرسی، می میرم...

قدیمی ترین رفیقم ح س ی ن ...

 و ,رو ,تو ,  ,عمو ,شب ,زن عمو ,رو مشهد ,ما رو ,مشهد دعوت ,دعوت کرده

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نمونه سوالات رشته تراشکاری درجه 2 ساخت اسکرچ هالووین کمیاب ترین های اندروید دانلود فایل بلاگی برای فایل فولدر سورپرایز کابینت ممبران_کابینت فرمانی ماینر و ارز های دیجیتال مجله دنیای حیوانات